۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

نامه سرگشاده مدرسین و طلاب قم و نجف به رییس و نمایندگان مجلس خبرگان

نامه سرگشاده مدرسین و طلاب قم و نجف به رییس و نمایندگان مجلس خبرگان

نامه سرگشاده مدرسین و طلاب قم و نجف به رییس و نمایندگان مجلس خبرگان
رهبری که شما ناظر بر احوال او هستید به دلایل زیر صلاحیتش مخدوش...

رياست و اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری
به استحضار می رساند:
جای انکار نیست که نظام جمهوری اسلامی در حال حاضر یکی از سخت ترین شرایط دوران خود را از آغاز تاسیس، تا کنون می گذراند. اعتماد عمومی نسبت به نهادهای مدیریتی نه تنها متزلزل که کاملا سلب و منتفی شده است. قسمت عمده ای از نسل نخستین انقلاب و یا فرزندان آنها کشته، زخمی و یا در زندان هستند. صدای گریه و شیون مادران داغدیده و بستگان زندانیانی که پس از مدت ها انتظار دیدار عزیزانشان، حکم محکومیت طویل المدة آنان را از طریق رسانه ها می شوند شب و روز به گوش میرسد. ناله ها تبدیل به فریاد شده اند و دیگر قوه قهریه برای فرو بردن خشم عمومی امکان پذیر نمی باشد.
روحانیت وجهه مردمی خود را به کلی از دست داده است، مردم آنان را دیگر به جای آنکه معلم اخلاق بدانند، پلیس، نظامی و حتی چاقوکشان شهر می دانند. ارکان اصلی انقلاب از تریبون رسمی به غارت بیت المال، خیانت و عامل اجنبی معرفی شده اند، لب فروبسته و در خانه نشسته اند. کسانی که مردم انقلاب را همراه با نام امام خمینی(ره) ونام آنان شنیده و تا مغز استخوانشان کرده بودند و حتی سلامتی و تمامیت جسمانیشان را به گفته آنان در جبهه های جنگ به امید رستگاری و وصول به نعیم بهشتی، از دست داده بودند، اینک آنان را یا در زندان می بینند و یا پشت در زندان چشم به راه فرزندانشان. خاندان بهشتی، راست قامتی که می گفت: ((ما عاشقان خدمتیم نه تشنگان قدرت))، امروز در هجران عزیزشان لحظه ها را سپری می کنند.
دانشجویان، متخصصان، متفکران و دیپلمات های شناخته شده کشورمان در پاسخ به ندای وجدانشان همچون اصحاب کهف که از دست دقیانوس دیکتاتور زمان به غار پناه بردند و سر بر سنگ نهادند، چاره ای جز جلای وطن ندیده، خانه و خانمان را ترک کرده و رنج غربت را تحمل می کنند. اینها همه در کنار شیوع پدیده ویرانگر اعتیاد، فقر و فحشا و ناامنی بگونه ای که هیچکس ناموسش را از تجاوز اراذل و اوباش در آمان نمی بیند و سر راحتی بر بستر نمی نهد و.............
عامل اصلی را در کجا باید یافت؟
اینک شما آقایانی که از قیف بسیار تنگ و باریک شورای نگهبان گذشته اید و بر کرسی مجلس خبرگان رهبری تکیه زده اید بدانید و آگاه باشید که گناهی که شما دراین مقطع تاریخی مرتکب شده و می شوید هرگز نزد ملت بخشودنی نیست. مگر اینکه حداقل یکبار هم که شده است نظام را از فروپاشی و کشور را از ویرانی و اضمحلال با انجام وظیفه شرعی، قانونی و ملی خود نجات دهید.
برای اینکه شما را به وظایفتان یاد آور شویم، توجهتان را به موادی از قانون اساسی ایران، خونبهای شهیدان انقلاب اسلامی جلب می نماییم.
اصل ۵
در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده‏دار آن می‌گردد.
اصل ۱۰۹ - شرایط و صفات رهبر
1. صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه.
2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.
3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.
در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قوی‏ تر باشد مقدم است.
اصل ۱۱۱ - برکناری رهبر
هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود. یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود بر کنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم است. در صورت فوت یا کناره‏گیری یا عزل رهبر، خبرگان موظفند، در اسرع وقت نسبت به تعیین و معرفی رهبر جدید اقدام نمایند. تا هنگام معرفی رهبر، شورایی مرکب از رییس جمهور، رییس قوه قضاییه و یکی از فقهای شورای نگهبان انتخاب مجمع تشخیص مصلحت نظام، همه وظایف رهبری را به طور موقت به عهده می‌گیرد و چنانچه در این مدت یکی از آنان به هر دلیل نتواند انجام وظیفه نماید، فرد دیگر به انتخاب مجمع، با حفظ اکثریت فقهاء، در شورا به جای وی منصوب می‌گردد. این شورا در خصوص وظایف بندهای ۱ و ۳ و۵ و ۱۰ و قسمت‏های (د) و (ه) و (و) بند ۶ اصل یکصد و دهم، پس از تصویب سه چهارم اعضاء مجمع تشخیص مصلحت نظام اقدام می‌کند. هر گاه رهبر بر اثر بیماری یا حداکثر دیگری موقتا از انجام وظایف رهبری ناتوان شود، در این مدت شورای مذکور در این اصل وظایف او را عهده‏دار خواهد بود.
با قرائت مجدد مواد فوق اینک شما را مخاطب قرار داده و در مرئی و منظر حق متعال که اقرب از حبل الورید است از شما می پرسیم: آیا وظیفه کنونی شما فقط اینست که در جلسات این مجلس به تملق و چاپلوسی بپردازید؟ و یا چپیه بر عنق افکنان همچون عوام به موعظه تحت منبر رهبر بنشینید و سر تکان دهید؟ و یا قلمدان کشیده و گفته های مکرر او را قند مکرر دانسته و به کتابت ادمه دهید؟ تاریخ شما را محاکمه می کند!!
آقایان!!
رهبری که شما ناظر بر احوال او هستید به دلایل زیر صلاحیتش مخدوش و یا لااقل زیر سئوال رفته است. شما مکلف به رسیدگی هستید و پس از اثبات او را عزل و نظام اسلامی را از خطر سقوط نجات دهید:
1- ادعای مرجعیت فتوا پس از فوت آیت الله اراکی علیرغم عدم واجدیت شرائط، و سقوط از عدالت وتقوا (موضوع مذکور در اصل پنجم)
2- کشف غیر واجد بودن مدیریت و مدبریت (موضوع مذکور در اصل پنجم قانون اساسی). دلایل فقدان این شرط به قرار اوضاع و احوال ملت ایران در شرائط کنونی و منفوریت ایشان در انظار عامه است.
3- نصب افراد غیر صالح و واجد شرایط در سمتهایی که زیر نظر ایشان است. از جمله نصب افرادی نا آشنا به امور قضائی در راس قوه قضائیه. لازم به ذکر است که در اصل 157 قانون اساسی آمده است: ((.... یک نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضایی و مدیر و مدبر را برای مدت پنج سال به عنوان رییس قوه قضاییه تعیین می‌نماید که عالی ترین مقام قوه قضاییه است)).و بی تردید شرط آگاه به امور قضائی غیر شرط اجتهاد است. ایشان در این مدت افرادی را برای این سمت انتخاب کردند که حتی یک بار هم پایشان به دادگستری باز نشده بود و برانی محض بوده اند. توجیه انتخاب این گونه افراد در آغاز انقلاب روشن و بدیهی است ولی در زمان حاضر جهتی ندارد، مگر اینکه ایشان افراد مطیع بی چون و چرا را فقط تحمل می کنند و از این جهت در فقر نیروی انسانی گرفتارند که تمام قوا را به یک خاندان اختصاص می دهند.
4- دخالت های خارج از حدود اختیار در مسائل قضائی ،تقنینی و اجرائی.
5- دولتی کردن نهاد مردمی و سنتی حوزه های منوره قم ومشهد .
6- به ذلت کشیدن حکیمان ،فقیهان و عالمان بزرگ حوزه علمیه و تحت فشار قراردادن آنان برای تایید های بی چون و چرا از روش خود.
7- تایید فسق علنی رئیس جمهور در مناظره تلوزیونی. اتهام زدن در ملا عام درحالی که او نتواند پاسخ بگوید یقینا از مصادیق بارز فسق است. ولی رهبر در نماز جمعه تایید کرده است.
8- خروج از بی طرفی اعضای شورای نگهبان و منجر شدن این امر به جریانات پس از انتخابات و عدم توجه رهبر و عدم عزل آنان. ایشان نه تنها عزل نکردند بلکه آنان را به سمتهای مهمتری نظیر ریاست قوه قضائیه منصوب ساختند. امری شبیه به سخره گرفتن مردم است که شخصی که در نزد مردم مورد متهم به خروج از بی طرفی و عدم انجام وظیفه است به ریاست قوه ای قرار می دهند که به شکایت همان مردم رسیدگی کند!!
9- دخالت مستقیم فرزندان ایشان در حمله بی رحمانه به مردم در روزهای 25 خرداد و روز عشورا.
10- وادار ساختن عوامل اطلاعات به توهین به عکس امام و هتک حرمت امام حسین برای متهم ساختن مخالفین خود.
11- دخالت مستقیم در قتلهای زنجیره ای (دلیل این امر ابقای دری نجف آبادی در پستهای قضائی و نماز جمعه اراک است ومانع شدن از مجازات قاتلین وجانیان است).
12- تایید وپشتیبانی از سعید مرتضوی و دستور به رئیس قوه قضائیه وقت از عدم تغییر او از دادستنانی.
13- سید ابراهیم رئیسی معاون قوه قضائیه بوده است و اتفاقات زندان کهریزک در قلمرو مسئولیت وی رخ داده است. به امر رهبر ایشان به معاونت رئیس جدید نیز ابقا می شود.
14- نادیده گرفتن پرونده فرزندان افرادی مانند مقتدائی ،دری نجف آبادی و منتظری گلپایگانی به خاطر چاپلوسی پدرانشان.
15- نظامی ساختن و خشونت آمیز کردن فضای سیاسی کشور. کشور امروز تحت مدیریت عده قمه بدست می گردد.
ماخواستار رسیدگی به این امور و پاسخ مستدل وقانع کننده و اقدام مقتضی هستیم.
مدرسین و طلاب قم و نجف

کد: 13
گروه: نامه های صادره
نویسنده خبر: مدرسین و طلاب قم و نجف

زلزله 9/5 ریشتری سبزها در 22 بهمن ایران را دگرگون کرد

با حضور گسترده خود در 22 بهمن ایران را دگرگون می کنیم

۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

مشاور خامنه ای حاضر به مناظره نشد( رو به فردا )

آینده نیوز: در حالی كه سایت جهان مدعی شد مناظره علی اكبر ولایتی و محسن رضایی در برنامه رو به فردا منتفی شده، به نظرمی رسد ولایتی حاضر به حضور در این برنامه نشده است.

این سایت با اشاره به ابراز تعجب منبع خود از انتشار خبر مناظره علی اكبر ولایتی مشاور امور بین الملل مقام معظم رهبری و محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت: خبر برگزاری چنین مناظره ای صحت ندارد و هیچ گونه هماهنگی در این خصوص با یكی از طرفین مناظره صورت نگرفته است.

این در حالی است كه طبق اطلاعات خبرنگار آینده با محسن رضایی هماهنگی صورت گرفته است.

پیش از این نیز یك بار این دو نفر درباره اعدام صدام همزمان به گفتگوی ویژه شبكه دو دعوت شده بودند، اما ولایتی پس از اطلاع از حضور رضایی اظهار كرده بود مطالب ایشان كافی است و نیازی به حضور من نیست.

لازم به ذكر است ولایتی به رغم حضور پررنگ و دائم در شبكه های سیما، به دلیل شخصیت آرام خود تاكنون از حضوردر برنامه های چالشی و مناظره ای خودداری كرده است.

اخبار تكمیلی حاكی از آن است كه مسوولان این برنامه در تماس با دفتر ولایتی از او دعوت كرده بودند، اما وی پاسخ قطعی برای حضور نداده بود و پس از اعلام خبر مناظره رضایی و ولایتی، ولایتی از اعلام این خبر دلگیر شده و اظهار كرده كه در این برنامه حضور نخواهد یافت.
منبع : آینده نیوز

۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

لطفا دوستان متخصص پاسخ دهند : آیا واقعا جمهوری اسلامی ایمیل ها را می تواند کنترل کند؟

دوستان عزیزی که متخصص هستند لطفا با دلایل منطقی توضیح دهند که
آیا ایمیل ها از طرف دولت جمهوری اسلامی قابل پیگری و کنترل هست؟
و اگر از فیلتر شکن برای چک کردن ایمیل استفاده کنیم چطور باز هم قابل پیگیری هست یا خیر؟

۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

خارش سی ساله ( ابراهیم نبوی )

akhmn

گاهی اوقات پاهای کوتاه باعث می شود تا بیماری پارانوئید شدت یابد، این وضعیت در زمانی که بیمار روی صندلی بزرگی می نشیند، افزایش می یابد. در این موارد ممکن است، بیمار علاوه بر احساس نگرانی ناشی از حمله و هجوم دشمن، دچار دلهره سقوط نیز بشود. در بسیاری از موارد، مشکل براحتی قابل حل است، مثلا، مطمئنا در کشوری مثل فرانسه که پای رئیس جمهور آن کوتاه است، برای او تعدادی صندلی کوتاه پیدا می کنند، اما ممکن است در کشوری دیگر، دهها نفر بخاطر نگرانی های یک رهبر کشته شوند، نگرانی های ناشی از پاهای کوتاه، اما صندلی ریاست تعمیر نشود.

ماجرا از 23 سال قبل شروع شد، یعنی از سال 1365، زمانی که میرحسین موسوی چهار سال بود نخست وزیر بود و آیت الله خامنه ای تمام تنش شروع به خاریدن کرده بود. او رئیس جمهوری بود که هیچ کس او را نمی دید، در حالی که نخست وزیر او به عنوان تنها رئیس دولتی که مردمش زمان جنگ گرسنگی را احساس نکرده بودند، نخست وزیر حامی هنرمندان، نخست وزیر حامی محرومان و نخست وزیر حامی دانشجویان شناخته می شد. از سه سال قبل از پایان دوران نخست وزیری بهانه ها شروع شد. گروهی از وزرای راستگرای طرفدار موتلفه شروع به مخالفت با نخست وزیر کردند. آیت الله خامنه ای نیز از آنان حمایت کرد، اما آیت الله خمینی به آنها پیغام داد که " شما عرضه اداره یک نانوایی را هم ندارید." و از نخست وزیر حمایت کرد.

هشت سال بعد، آقای رئیس جمهور که بخاطر گفته های آیت الله خمینی پیپ کشیدن را ترک کرده بود و با سفارش آیت الله رفسنجانی رهبر کشور شده بود، با قانون اساسی جدید همه کاره کشور بود، پایه های صندلی درازتر شده بودند، و پاهای رهبر جدید به زمین نمی رسید، او دائما به سقوط فکر می کرد. بخصوص اینکه دوست نزدیک و همیشگی اش، حالا دیگر به عنوان سردار سازندگی شناخته می شد. همه مردم و شخصیت های جهانی، رفسنجانی را عامل تغییر فضای ایران می دانستند. آنها می دیدند شهردار رفسنجانی، کرباسچی جوان، شهر تهران را به شهری با استانداردهای بهتر تبدیل کرده است. وقتی اولین دوره ریاست جمهوری هاشمی تمام شد، تن خامنه ای دوباره شروع به خارش کرد. او مدیریت صدا و سیما، مدیریت سازمان تبلیغات اسلامی، مدیریت ارتش و نیروهای انتظامی، وزارت کشور و وزارت امور خارجه را از دست رفسنجانی گرفت. ولایتی و لاریجانی و بشارتی را در این سه سازمان مهم مستقر کرد. پیش از آن نیز دفتر آیت الله که پس از آغاز رهبری توسط حجازی، معاون خارجی وزارت اطلاعات اداره می شد، کنترل وزارت اطلاعات را از دست هاشمی گرفته بود. حالا دیگر سردار سازندگی سردار بی یال و کوپالی بود که فقط اداره برخی وزارتخانه های اقتصادی را در کنترل داشت. خامنه ای در سه سال آخر تلاش کرد تا تمام رشته هایی را که هاشمی رشته بود، پنبه کند و وقتی سال 1376 رسید، بن بست جدی برای دولت ایجاد شده بود، بن بستی که نه رئیس دولت، بلکه رهبری ایجاد کرده بود.

هشت سال بعد، یا کمی کمتر از آن، خاتمی مورد غضب آقا قرار گرفت. آیت الله خامنه ای که خارش سه ساله اش، به پارانویای مزمن افزوده شده بود، از هیچ چیز خاتمی خوشش نمی آمد. مردم خاتمی را دوست داشتند، ولی او را دوست نداشتند، مردم خاتمی را یک راه نجات از دست رهبر می دانستند. خاتمی همه بازی را به هم زده بود. در سال 1376 قوه مقننه دست طرفداران آیت الله بود، قوه قضائیه هم توسط شیخ محمد یزدی اداره می شد، اگر ناطق نوری رئیس جمهور می شد، همه مشکلات حل می شد، اما هفتاد درصد مردم به خاتمی رای داده بودند و با وجود اینکه حکومت با تمام قدرت علیه دولت رفتار می کرد، محبوبیت خاتمی چندان افول نکرده بود. خارش سه ساله آیت الله آغاز شد. او تلاش کرد تا مجلس را از دست طرفداران خاتمی دربیاورد، نیروهای نظامی و امنیتی تحت فرمانش بودند، وزارت اطلاعات بی طرف شده بود ولی سازمان های موازی اطلاعات به نفع رهبری عمل می کردند. او سعی کرد که بتدریج شخصیت محبوب مردم شود. مثل همیشه فکر می کرد اگر موضع مرد عدالتخواه را بگیرد، مردم او را دوست خواهند داشت. هر روز در مورد خطر دشمنان حرف می زد و از دولت می خواست به مشکلات فقرا برسد، این در حالی بود که در طول سی سال گذشته فقرا در دوران خاتمی وضعی بمراتب بهتر از سالهای قبل داشتند. حکومت پنهان سه ساله خامنه ای، دردی را دوا نکرد. محبوبیتش افزایش نیافت، و تنها موفق شد با بستن دست های خاتمی او را ناتوان تر از همیشه نشان بدهد، مردم دست های بسته خاتمی را می دیدند.

هشت سال گذشت، سرانجام همان مردی آمد که او می خواست، مردی که هر آنچه او می گفت می کرد، هر آنکه او می گفت محترم بود، صدا و سیما هیچ چیز جز آنچه او می خواست نشان نمی داد و سیاست خارجی ایران، همان بود که او می خواست. دیگر خبری از ملاقات های محترمانه خاتمی و رهبران جهان که دور از چشمان او انجام می گرفت نبود. احمدی نژاد مثل فرزندش بود، پسری وفادار که همه گزارش ها را بموقع می داد، همه درها را باز می کرد، جلوی همه منافقین و مفسدین را می گرفت و دست و پای رقبایی که سالها خارچشمانش بودند، می بست. در بیت احساسی از سرخوشی وجود داشت، حالا می توانست پاهایش را دراز کند و شاعران را بار دهد و هنرمندان را بنوازد تا آنان هم قصیده ای در مدح او بگویند، چرا کسی قصیده ای در مدح او نمی گفت؟ کم کم خارش تنش شروع شد، از یک سال قبل شدت یافته بود، از اینکه جوانی که او حمایتش کرده بود و حتی برای ماندنش تا پای دستور مرگ هم رفته بود، محبوب عرب ها و پابرهنه های جهان بود، دلش گرفته بود. مگر آنها نمی دیدند که اوست که منشاء هر خیری است و اوست که منشاء هر نیکی است و اوست که فرزانه و دانشمند و شاعر و رمان فهم است؟ چرا نمی دیدند. تنش می خارید. می خواست کاری کند که دیده شود. او اصلا مرد خودنمایی نبود، در حالی که می دانست این جوانک خودنماست، پنج سال داشت می گذشت، باید معادله را عوض می کرد، او نیز مثل موسوی و هاشمی و خاتمی نتوانسته بود، آنچه او می خواهد بکند. باید به دیگران نشان می داد که اوست که جلوی تخلفات را می گیرد، اوست که تمشیت می کند، اوست که دست محبت می کشد، اوست که می تواند همه چیز را تغییر دهد. به تقویم نگاه کرد. تنش می خارید، هر وقت پنج سال تمام می شد تنش می خارید. باید راهی پیدا می کرد.

پنجره را باز کرد، صدای الله اکبر مردم خشمگین می آمد، عده ای می گفتند مرگ بر دیکتاتور، تصاویری که ماموران از جمعیت خشمگین گرفته بودند، دیده بود. آنها مرگ او را فریاد می زدند، پنجره ها را بست و پرده ها را کشید.

مشایی: اگر هر پیامبر مدیریت درستی می‌کرد عدالت برقرار می‌شد(زیر سئوال بردن پیامبران؟ )

حضرت نوح با 950 سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند چرا که عدالت را ایجاد نکرده است. آمدن پیامبران در طول تاریخ برای تمام شدن دوره‌های قبلی پیامبری بوده است اگر هر پیامبر مدیریت درستی می‌کرد عدالت برقرار می‌شد این را من از خودم نمی‌گویم قرآن می‌گوید.

کلمه: رئیس دفتر احمدی‌نژاد گفت: شاید بوعلی‌سینا در عصر خود قامتی برجسته داشته اما قرار نیست افتخار هزار سال بعد آدمیان نیز باشد و این نشانه فقر انسان‌ها در دهه‌های بعدی است چرا که نشان می‌دهد فرصت شکوفایی در دوره‌های متعدد پدید نیامده است.

به گزارش ایلنا، رحیم مشایی در پانزدهمین جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی رازی افزود: جایگاه دانشمندان را در برنامه پیشرفت‌های خود تکریم می‌کنیم چرا که سهم اهمیت یک نعمت مهم‌ترین بخش از شکر نعمت است. کسی که نعمتی را درک نکند نمی‌تواند شاکر آن باشد. درک ابعاد شخصیت‌های بزرگ یک واجب عینی است و اگر افراد دیگر در این زمینه از ما سبقت گرفته‌اند از مسئولیت ما در شناخت این افراد کم نمی‌کند.

وی ادامه داد: ۳۰ سال گذشته حقیقت انقلاب یک حقیقت بازگشت بود چرا که ما ملتی نبودیم که پس از انقلاب از نقطه صفر شروع کنیم. انقلاب بازگشت به حقیقت وجودی خود در گذشته بوده است و معادلت سیاسی جهان این انقلاب را برنمی‌تابید چرا که این انقلاب یک انقلاب فرهنگی، علمی و معرفتی بوده است و ملت ایران این تحقیر تاریخی را نتوانسته است تحمل کند.

مشایی گفت: تجدید حیات فکری در سایه انقلاب آغاز شد و برای به ثمر رسیدن حداکثر ظرفیت‌ها نیازمند تجدید حیات علمی هستیم و اگر بازگشت به ارزش‌های دینی و فرهنگی در سطح ظاهر قابل توقف باشد و تنها در شکل ظاهری نشانه‌های استقرار ارزش‌ها را جستجو کنیم نتیجه این می‌شود که پرچم برافراخته شده در تندباد از جا کنده می‌شود. تلاش‌ها در دنیا همیشه نتیجه نداده چه بسا حرکت‌های رو به جلو بوده است چرا که پایه‌های آن استوار نبوده است.

او گفت: اگر پایه‌های تمدن نوین را بخواهیم بنیان‌گذاریم راهی جز تجدید حیات علمی در ایران وجود ندارد این یک رویا و خیال است که بعضی‌ها خیال کنند حرف‌های درشت و سیاسی بزنند و مواضع تند بگیرند و با این اقدامات به نتیجه برسند. این امکان تحول ندارد.تنها راه این است که تجدید حیات نو برای ایرانیان با تجدید حیات علمی میسر شود.

رئیس دفتر احمدی‌نژاد گفت: متاسفانه دریافت درستی از انبیاء و اولیای الهی نمی‌شود گمان می‌کنیم آنها تنها معلم اخلاق بوده‌اند در حالی که انبیاء برای برقراری عدالت آمده‌اند و این عدالت آغاز کاری است برای پدید آوردن تحولاتی جدید برخی گمان می‌کنند جامعه آرمانی جامعه‌ای است که ظلم و فساد و قتل در آن نباشد و فقیر گرسنه نخوابد بلکه این جامعه آرمانی نیست و تنها مقدماتی است برای امکان بروز استعدادها.

مشایی گفت: اگر امروز به افرادی مانند رازی و ابوعلی‌سینا افتخار می‌کنیم به طوری که قد آنها از اعماق تاریخ بیرون است برای بلندی قد آنها نیست بلکه کوتاهی قد نسل‌های بعدی آن را نمایان کرده است. شاید بوعلی‌سینا در عصر خود قامتی برجسته داشته اما قرار نیست افتخار هزار سال بعد آدمیان نیز باشد و این نشانه فقر انسان‌ها در دهه‌های بعدی است چرا که نشان می‌دهد فرصت شکوفایی در دوره‌های متعدد پدید نیامده است.

مشایی افزود: اگر قرار باشد طی چند هزار سال فقط چند صد ابوعلی‌سینا به وجود آید افتخارآمیز نیست.

حضرت نوح با ۹۵۰ سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند چرا که عدالت را ایجاد نکرده است. آمدن پیامبران در طول تاریخ برای تمام شدن دوره‌های قبلی پیامبری بوده است اگر هر پیامبر مدیریت درستی می‌کرد عدالت برقرار می‌شد این را من از خودم نمی‌گویم قرآن می‌گوید.

مشایی گفت: تاریخ همواره محروم بوده از اتفاقات مبارکی که خداوند برای بشر می‌خواسته اما خود بشر نخواسته است. باید پرسید مکانیزم توسعه عدالت در جهان چیست. بی‌تردید هیچ راهی برای هیچ مرسل و نبی وجود ندارد برای اینکه عدالت را محقق کند جز اینکه علم را بگستراند اگر امام زمان به توسعه عدالت موفق می‌شود، راهش توسعه علم است. هر چند که محرومیت‌های تاریخی نیز از علم وجود داشته است.

رئیس دفتر احمدی‌نژاد ادامه داد: امروز ملت ما اگر می‌خواهد بازگشتی نه به گذشته بلکه به جایگاه گذشته خود در مقیاس جهانی برگشته و افتخارآمیز زندگی کند باید مغرور باشد، هویت ملی ایرانی اگر قابل افتخار است باید دید سرچشمه این موج کجاست. ما غرور ملی می‌خواهیم و این غرور بدون غرورعلمی تحقق‌ناپذیر است.

مشایی گفت: اگر قدرت رقابت در صحنه بین‌المللی را نداشته باشیم ادعای آینده روشن‌تر نیز خیال است و ما می‌توانیم چرا که تاریخ‌مان این را می‌گوید که هم‌چنان پیشتاز بوده‌ایم بعد از تحریم‌های متعدد زمان انقلاب، جنگ تحمیلی و دوره بازسازی پس از آن مسئولیت ما سنگین‌تر شده و نسل جدید آمده که آینده ما را رقم بزند. رقابت‌ در عرصه‌های فناوری نوین در تمام حوزه‌های دفاعی، مخابرات، پزشکی و انرژی ضرورت دارد. بنابراین بر دولت واجب است که نگاه بلندی برای توسعه عرضه پژوهش باز کند و مرکزی را برای پشتیبانی و نظارت از روند حمایت از پژوهشگران ایجاد کند.

مشایی گفت: از سال ۸۹ دولت در صدد است که بنای پژوهشگاه علوم و فنون نوین و دانشگاه علوم و فنون نوین را ایجاد کند که البته ابتدا باید فرهنگ گرایش به علوم نوین در دانش‌آموزان جاری شود.

مشایی گفت: امکانات زیادی داریم اما خوب مدیریت نمی‌شود چرا که پراکنده است. هم‌اکنون بسیاری از پژوهشگران از اجرای ایده‌های خود در مقدمات آن مشکل دارند در حالی که ما در حوزه‌های دیگر هزینه زیادی می‌کنیم اما مدیریت درستی نداریم و من افسوس می‌خورم که چرا چنین پژوهشگرانی که می‌توانستند در صحنه دنیا برجسته شوند حمایت نمی‌شوند. در این زمینه بسیاری هم می‌خواهند در صحنه بین‌المللی چهره ایران را سیاه کنند چون می‌خواهند منطق ایران را کسی نشنود. انرژی هسته‌ای بمب نیست همه این را می‌دانند نگرانی آنها از انفجار نام ایران در دنیا است. پروژه‌های بزرگی در دست اجراست که باید اجرایی شود.

منبع : www.kaleme.org

۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

طنز / پیشنهاد اعدام اغتشاشگران در سه سوت

انصافاً حسینیان به خوبی جای الهام را در ستون من پر کرده است به همین خاطر و برای تشکر این موارد را به وی پیشنهاد می دهم؛
الف- کاهش مدت اعدام این اغتشاشگران از پنج روز به سه سوت،

کلمه: ابراهیم رها در ستون طنز روزنامه اعتماد نوشت:باور بفرمایید هیچ چیز در دنیا اینقدر لذت ندارد که شما آش عده یی را بپزی و کله پاچه عده یی را بار بگذاری که کلی آدم به تو زنگ یا ای میل بزنند و بگویند دلمان خنک شد، در همین راستا تا زمانی که امکان داشته باشد و بشود در این ستون از حق دفاع کرد، ولو در حد یک خط، حتی اگر صد بار حذف شوم، این کار را ادامه خواهم داد و برایتان سبزی پلو خواهم پخت. خب می بینید که ادبیاتم شبیه ادبیات عادل فردوسی پور شده، عجیب هم نیست.

کسانی که برنامه ۹۰ این هفته را دیده اند به من حق خواهند داد. من سبزی پلو امروز را تقدیم می کنم به دوستم عادل فردوسی پور.

برای پاک کردن برنج یکی از مسوولان گفته با اغتشاشگران به شدت برخورد می کنیم.

البته این جمله، جمله جدیدی نیست فقط بنده به عنوان یک سرآشپز می ترسم یک عده معلوم الحال از این جملات سوءاستفاده کنند و به گفته وزیر اطلاعات خودشان را برملا کنند.

البته من درست متوجه نمی شوم که چطور یک نفر با سوءاستفاده از یک چیزی خودش را برملا می کند چون قاعدتاً برملا شدن به نفع کسی نیست و نیازی نیست تا فرد برای برملا شدن دست به سوءاستفاده بزند.

عرض می کردم برنج را پاک کنید (این هزار مرتبه، عرض کردم کار زشتی نیست و شما ذهن تان را درست کنید) چرا که روح الله حسینیان طراح طرحی در مجلس بوده که پیرو اعتراضات خیابانی کسانی که محارب شناخته می شوند به جای مدت زمان ۲۰ روز ظرف پنج روز اعدام شوند.

انصافاً حسینیان به خوبی جای الهام را در ستون من پر کرده است به همین خاطر و برای تشکر این موارد را به وی پیشنهاد می دهم؛

الف- کاهش مدت اعدام این اغتشاشگران از پنج روز به سه سوت،

ب- اعدام کسانی که از اغتشاشگران ته دلشان خوش شان می آید.

ج- اعدام افرادی که شاید یک روز و روزگاری از چیزهایی خوش شان بیاید که حسینیان خوشش نمی آید. د- اعدام کنید کلاً چیز باحالیه، سردار رادان اعلام کرده برخورد پلیس بدون اغماض خواهد بود. عرض می کنم (توضیح فراوان درباره عرض کردن داده ام) که حتماً با سارقین ماشین های نیروی انتظامی دیگر.

بعد از پاک کردن برنج، سبزی را هم پاک کنید. سبزی را خوب پاک کنید. بله درست شنیدید سبزی را عرض کردم (عرض کردم ها،) طبعاً سبزی را روی روزنامه پاک می کنید در همین راستا می خوانیم که به شش مطبوعه تذکراتی داده شده.

شرح و بسط تذکرات را هم می خوانیم به همین دلیل هوس می کنیم ما هم از موضع خودمان تذکرات و تحکماتی به مطبوعات داشته باشیم؛ الف- همه روزنامه ها باید عکس شخص بنده را به عنوان عکس اول صفحه نخست خود چاپ کنند.

اندازه عکس را هم بنده دقیقاً طی فکس یا تلفن به شکل شفاهی دستور خواهم داد. ب- مطبوعات نباید نسبت به ستون من از خود نقطه نظری داشته باشند. آنها اگر نسبت به واقعه یی تحلیلی داشته باشند – بیخود می کنند که داشته باشند – حتی نوع تیتر هم باید هم راستا با محتویات سبزی پلوی من باشد. ج- من از سرمقاله های بعضی مطبوعات در مورد نوع سبزی پاک کردنم خوشم نمی آید، گفته باشم پس فردا گلایه یی نباشد. د- تیتر یک همه روزنامه های فردا باید این باشد که من تعیین می کنم؛ درود بر سبزی پلو،

منبع : سایت کلمه

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

منتظری و جایگاه دین در جامعه

محمد برقعی

در مورد نقش مذهب در جامعه سه دیدگاه مطرح است که بسته به شرایط در طول این سی سال هر یک در زمانی قدرت گرفته اند و مقبولیت یافته اند.

1ـ دین در حکومت

2ـ دین امری شخصی

3ـ دین در عرصه مدنی

فوت آیت اله منتظری پاسخ روشنی به این مسئله داد. در مراسم تشییع جنازه شاهد بودیم که جامعه دین حکومتی را رد کرده است، زیرا در تلفیق دین و حکومت برعکس نظر آیت اله خمینی و یارانش این دین نیست که با عطر معنویت و اخلاق حکومت را تلطیف می کند، بلکه این حکومت است که دین را ابزار قدرت می کند و حاکمان تنگ نظر انحصارگر از آن وسیله ای می سازند برای سرکوب هر چه بیشتر و بی رحمانه تر و تحمیق هر چه بیشتر مردم، لذا معلوم می شود چرا علمای دینی پیشین قرن ها به این نتیجه رسیده بودند که حکومت دینی اگر ممکن باشد به دست معصوم ممکن است که یعنی در جهان واقعیت تعویق به محال کردن یا به جهان اتیوپایی و آرمانی حوالت دادن و چرا اجماع همه علما بر ضد ولایت فقیه بود چه رسد به ولایت مطلقه فقیه.

اما این تشییع جنازه نشان داد کسانی که از راندن دین به عرصه شخصی حمایت می کنند، تا چه حد در خیالبافی و اراده گرایی روی دیگر سکه ولایت فقیه هستند. آنان در جهان یک جامعه را نمی توانند نشان بدهند که دین در عرصه ی اجتماعی و در نتیجه امور سیاسی نقشی موثر و توانمند نداشته باشد. آنان نمی توانند بگویند چگونه وقتی نمادی می تواند بخش وسیعی از مردم را بسیج کند، مردمی که در این راه از جان و مال خود مایه می گذارند با چه منطقی به آنان می توانند بگویند در عرصه اجتماع و سیاست فعال نباشند، زیرا این مردم وقتی بر آن باورند که ارزش های دینی آنان باعث سعادت اجتماعی شان می شود جز با زور سرکوب آیا می توان از آنان خواست که به پیروی از آن ارزش ها در جامعه فعالیت نکنند؟

اما اگر دین در قدرت، در عمل وسیله سرکوب می شود و ابزاری می شود برای اعمال نظر حاکمان تا با استفاده از ابزار حکومتی که متعلق به همه جامعه است، نظر یک بخش از جامعه را بر تمامی جامعه تحمیل کنند، و دین شخصی نه در عمل ممکن است و نه در نظر با اصول دمکراسی می خواند، دین مدنی نشان می دهد که پاسخ نهایی را دارد. دینی که مثل هر نهاد مدنی دیگر مستقل از دولت و ناظر بر دولت عمل کند و باز مثل هر نهاد مدنی در حد قدرت و نفوذ خود سهمی در راندن جامعه و قدرت سیاسی بیابد، زیرا سیاست واقعی یعنی صحنه دادوستد نیروهای اجتماعی، و حکومت سالم دموکرات یعنی برآیند همین نیروها. نیروهایی که قدرت خود را نه از ابزار حکومتی که متعلق به همه جامعه است، بلکه از قدرت نفوذ خود در جامعه و پذیرش مردمی به دست آورده باشند.

در این تشییع جنازه دیدیم دین حکومتی مطرود است و علمایی که جیره خوار حکومت هستند، در عمل همان می کنند که حکومتگران می کنند. آیت الله العظمی نوری همدانی خشمگین از توهین به آیت الله خامنه ای فریاد اعتراض برمی دارد، اما در برابر این همه دروغ و ریای حکومتی از جمله اعلام آن که پنج هزار در تشییع جنازه آیت الله منتظری شرکت کردند، سکوت می کند. اگر ایشان به جای مرجع تقلید استاندار یا وزیر می بودند، آیا حساسیتی غیر از این داشتند و برای ایشان تخلف از قدرت مهمتر از تخلف از آموزش های دینی نبود؟ و یا علمایی که از سر ترس یا منافع به اسم تقوا گوشه عزلت گزیده اند و در مقابل این همه فاجعه سکوت کرده اند، از نظر مردم محکوم نیستند؟

گویند سربازی یک بار از مقابل دشمن گریخت. در محاکمه گفت من انسانم و یک بار ضعف نشان داده ام. قاضی گفت عمری از بودجه ملت خرج تو و خانواده ات شده تا یک روز در مقابل دشمن بایستی، لذا تو تمام عمرت مال حرام خورده ای و این گناه شامل همه ی عمر تو می شود. این مراجع نیز باید بدانند که عمری مردم به آنها وجوهات شرعی داده اند و احترام گذاشته اند تا یک روز از منافع آنان دفاع کنند، و این محافظه کاری آنها یک صفت شخصی نیست، بلکه باعث سلب ایمان مردم از کل مرجعیت و روحانیت می شود.

به هر حال در تشییع جنازه این انسان بزرگ دیدیم که دین در عرصه مدنی بسیار مفید و کاری ست و مردم برای مراجعی چنین احترام قائلند و در تشییع جنازه ایشان با وجود تمام موانع، جمعیتی که آمد چندین برابر جمعیتی بود که در فوت بزرگترین مرجع تقلید قرن آیت الله العظمی بروجردی شرکت کردند، زیرا وی در عمل نشان داد که دین محدود به اصلاح اخلاقیات فردی و مسایل شرعی نیست، بلکه مبارزه با ظلم و مهمتر اعتراف به خطا و پذیرش مسئولیت ها جزو دین اوست. هم چنین نشان داد در جامعه ما دین مدنی بیشتر از هر نهاد اجتماعی قدرت بسیج همه اقشار مردم را دارد.

منبع : www.rahesabz.net

۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

این خیابان بن بست نیست ( ابراهیم نبوی)

bon_bast

بیاد بیاورید درست در روزهایی که حکومت جمهوری اسلامی تصمیم گرفته بود بیانیه 598 سازمان ملل را در مورد پایان جنگ بپذیرد و همه فرماندهان جنگ می دانستند که دیگر جنگی در کار نیست، دولت وقت به همه وزارتخانه ها اعلام شرایط فوق العاده کرد و قرار شد حتی مدیران عادی و کارکنان ادارات هم با لباس جنگی سرکار بروند، این در حالی بود که دولت و فرماندهان جنگی به این نتیجه رسیده بود که جنگ تمام است و باید با روحیه ای که نشان دهنده اقتدار کامل است، به آن پایان داد. دولت در حالی اعلام شرایط جنگی کرد که خود می دانست توانایی ادامه جنگ را ندارد.

بیاد بیاوریم روزی را که دولت آمریکا، به صدام حسین اعلام جنگ داد، صدام حسین در حالی که می دانست نه جنگی خواهد کرد و نه در صورت وقوع جنگ به نتیجه خواهد رسید، شرایط فوق العاده اعلام کرد و صدام حسین لباس کابوی پوشید و با تفنگی در میدان بزرگ شهر، به آسمان شلیک کرد. او چند ماه بعد در زیرزمینی یافته شد، در حالی که سرباز آمریکایی دستش را در دهان صدام کرده بود تا ببیند آیا مرد دستگیر شده، صدام حسین است یا یکی از دهها بدل فراری او. حتی معاون و سخنگوی دولت عراق که بعدها بارها ارادتش را به آمریکایی ها اعلام و اثبات کرد، درست در لحظه ای که تانک های آمریکایی در بغداد بودند، شایعه ورود آمریکا به بغداد را تکذیب می کرد و به مردم نوید پیروزی می داد.

اینها و صدها مثال دیگر گفتنی است تا بدانیم که وقتی دو نیروی اجتماعی، اعم از طرفین درگیر در جنگ، یا دو گروه سیاسی که به مرحله تنش سنگین سیاسی رسیده اند، تا آخرین لحظه قبل از مذاکره، نشانی از سازش از خود بروز نخواهند داد. چرا که قرار نیست بازی بزرگان را عامه مردم بتوانند پیش بینی کنند.

بیانیه شماره هفدهم میرحسین موسوی به عنوان یکی از مهم ترین موضع گیری های او، طبیعتا با واکنش هایی جز آنچه اتفاق افتاد باید مواجه می شد. محسن رضایی بیانیه را نشانه یک سازش و پذیرش دولت احمدی نژاد دانست، باهنر سعی کرد موضعی مثبت در قبال این بیانیه بگیرد، ترقی اعلام کرد که موسوی دولت را قانونی دانسته است و اکثر کسانی که تا یک روز قبل موسوی را مستوجب اعدام و حداقل زندان می دانستند، بدون اینکه به روی خودشان بیاورند، اما نشان دادند که از اینکه راهی جز ادامه بحران و اعتراضات پایان ناپذیر یافته شده است، بسی خوشنودند.

این خوشنودی البته که بی دلیل نبود و نیست، چرا که بیانیه میرحسین موسوی راهی برای توافق باز می کرد، دولت و حکومت می دانند و می دانستند که ادامه این شرایط جز به قیمت نابودی کل حکومت تمام نخواهد شد. اما همه می دانند که اگر جنبش نخواهد اعتراضات را ادامه دهد، از هراس شکست خوردن نیست، بلکه بخاطر این است که اگر قرار است از خون صد نفر چشم بپوشیم تا سیصد نفر دیگر کشته نشوند، این کار عاقلانه و منطقی است. حتی اگر قرار است با قدرت تمام نیروهای حکومت را حذف کنیم و تمام قدرت را در دست بگیریم، این عمل معقول و منطقی نیست، چرا که خود می دانیم که حامیان دولت و حکومت موجود نیز در تحلیل نهایی باید سهم شان را از قدرت داشته باشند، وگرنه هرگز به یک تعادل دموکراتیک نخواهیم رسید.

بیانیه شماره یازدهم موسوی بیانیه ای برای سبزها بود، بیانیه ای که در آن اهداف و روش های جنبش با دقت ترسیم شده بود و حتی شیوه های اعتراضات مردمی نیز در آن آمده بود. اما، اشتباه نکنیم، بیانیه هفدهم، بیانیه ای برای بدنه جنبش نیست. این بیانیه برای نظرخواهی یافتن یک راه درست برای برخورد با حکومت نیست، پیش از این نیروهای جنبش سبز بارها و بارها به موسوی نمایندگی داده اند که از سوی آنان جنبش را به پیش ببرد. بیانیه هفدهم بیانیه ای برای حکومت است، بیانیه ای هوشمندانه و دقیق و مفید که می تواند بحران موجود را به نفع جنبش سبز حل کند.

شاید پرسیده شود، اگر برنده بیانیه موسوی تنها جنبش سبز است، چرا حکومت باید آن را بپذیرد؟ و چه تضمینی است که حکومت آن را موضوع گفتگو قرار دهد. پاسخ این است که هیچ تضمینی نیست، این بیانیه بهترین راه برای رسیدن به نتیجه است، راهی است که در آن با کمترین هزینه می توانیم به بیشترین فایده برسیم. حکومت نیز با انتخاب آن می تواند رفتار خود را اصلاح کند. ممکن است گفته شود که حکومت غیرقابل اصلاح است. به نظر من این فرض در رفتار انسان سیاستمدار، فرضی موهوم است. بسیاری از حکومت ها از این رو اصلاح را انتخاب می کنند که چاره ای ندارند. یک سیاستمدار خوب، کسی است که می تواند در روزهای دشوار، یک گریزراه برای خروج از بحران پیدا کند.

محسن رضایی در شرح و توصیف و نقد بیانیه موسوی و تائید تلویحی آن، جز طعن و لعن تندروهای حاکمیت را برای خود نخرید، همه به او ایراد گرفتند که آبشخور نامه او نیز از همان سرمنشاء بیانیه های موسوی است. همین نظرات نشان می دهد، تیری که موسوی رها کرده است، بر هدفی که تعیین کرده بود، نشسته است. میرحسین موسوی تیرانداز ماهری است، اگر چه نقاش خوبی هم هست.

ابرایم نبوی e.nabavi(at)roozonline.com